Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/خوزستان کتاب «اقلیم‌های نفتی» نوشته غلام‌رضا بهنیا (کلاه‌کج) سال ۱۳۹۹ در نشر خوزان در ۳۶۸ صفحه و با قیمت ۵۰ هزار تومان روانه بازار کتاب شد.

دکتر عباس امام، پژوهشگر و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز، در مطلب پیش رو این کتاب را مرور کرده و ماحصل کارش در قالب یادداشت حاضر برای انتشار در اختیار ایسنا گذاشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

۱.  مقدمه

وقتی مهندس جرج برنارد رینولدز پس از هفت سال کار مداوم و طاقت‌فرسا در برهوتی موسوم به میدون نفتون (که بیش از یک دهه بعد مسجدسلیمان نامیده شد) در سحرگاه یکی از روزهای تابستان سال ۱۹۰۳م/ پنج خرداد ۱۲۸۵ خورشیدی سرانجام به نفت دست یافت هیچ کس در ایران فلاکت‌زده قاجاری بی‌خبر از همه جا نمی‌دانست که این رویداد چگونه و با چه سرعتی هم خوزستان و هم ایران را زیرورو خواهد کرد. دهه‌ها است که بسیاری افراد و جریانات این کشف و این روز را نماد وابستگی ایران به استعمار غرب خوانده‌اند؛ هرچند بازخوانی‌های انتقادی متاخرتر مسایل نفتی ایران از سوی پژوهشگران و کنشگران ایرانی دیگر با این موضع همدلی مطلق نداشته و دست‌کم تحولات نفتی ایران را همچون استعمار قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی ارزیابی نمی‌کنند (الیاسی، ۱۳۹۶؛ موحد، ۱۳۸۷؛ غنی‌نژاد ۱۳۸۷؛ زنگنه،۱۳۸۷). واقعیت آن است که به قول پرسابقه‌ترین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران، بیژن زنگنه و بسیاری از دیگر صاحب نظران، در آن زمان (و حتی تا ۴۰ سال پس از آن تاریخ نیز) «اساسا ما ظرفیت اداره صنعت نفت را نداشتیم؛ چه به لحاظ نیروی انسانی ماهر، چه به لحاظ منابع مالی و چه به لحاظ فناوری» (زنگنه، ۱۳۸۷: ص .۸۱). موحد که اثر چهار جلدی تحقیقی وی درباره تاریخ نفت در ایران با عنوان «خواب آشفته نفت» در سال ۱۳۷۸ برنده جایزه کتاب سال جهوری اسلامی ایران شده است نیز اکنون با رویکردی انتقادی به دکتر مصدق برای عدم کنار آمدن با انگلیس و آمریکا برای حل و فصل قضیه ملی شدن صنعت نفت می‌گوید «بسته پیشنهادی آیزنهاور ـ چرچیل که به دست مصدق رسید آخرین شانس بود. این بسته مسلما مقاصد ملی کردن نفت را تامین نمی‌کرد ولی به هر حال بهترین پیشنهادی بود که تا آن زمان داده بودند. غرب تا آنجا که می‌شد عقب‌نشینی کرده بود... من هم معتقدم که مصدق باید تنزه‌طلبی را کنار می‌گذاشت و آن بسته پیشنهادی را قبول می‌کرد ولی وجه انسانی قضیه را هم نباید نادیده گرفت» (۱۳۸۷ ص. ۷۴).

بدیهی است نقطه کانونی تحولات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مرتبط با این صنعت انقلاب‌آفرین پهنه سرزمینی خوزستان بود. بر اثر ورود همین صنعت بود که چندین سکونت‌گاه انسانی جدید (و مدرن) مانند مسجدسلیمان، آبادان، هفتگل، نفت سفید، آغاجاری، میانکوه، میدان جعفر، لالی، ماهشهر، امیدیه و غیره سربرآوردند و با مهاجرت هزاران هزار نیروی کار ایرانی و انیرانی (غیرایرانی) مشتاق کار در این صنعت، بافت اجتماعی استان خوزستان دستخوش تحولاتی اساسی و عمدتا خوش‌یمن شد: مجموعه‌هایی ایلی ـ عشایری گرفتار فقر، فلاکت، جهل و استبداد در چند نقطه این استان در طول یکی ـ دو دهه از فرش به عرش رسیدند؛ هرچند متناسب با ویژگی‌های گذار از جهان کهنه به عصر نو با چالش‌هایی نیز رودررو شدند. ویژگی‌های این دوران گذار، پیش از این مورد واکاوی پژوهشگران قرار گرفته است (احسانی، ۱۳۷۸؛ اطهاری، ۱۳۷۰؛ عباس شهنی، ۱۳۸۲؛ اتابکی، ۱۳۹۲الف؛ ۱۳۹۲ب؛ کرینسون، ۱۳۸۵؛ لاواین دورینگ، ۱۳۸۲). با همین رویکرد است که اطهاری (۱۳۷۰) از برپایی مسجدسلیمان به عنوان «شرکت ـ شهری مدنیت یافته» نام می‌برد و اتابکی (۱۳۹۲) نیز چنین اظهار نظر می‌کند که «به باور من، جایگاه نفت در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی ایران کمتر از انقلاب مشروطه نیست. بیش از ۱۰۰ سال است که سایه پربرکتش بر بود و باش‌مان گسترده، اما ما ناسپاسان آن را «بلای سیاه» و گاه «آفت» یا «نفرین زمین» خوانده‌ایم که گویا اگر نبود، زمانه‌ای بهتر داشتیم». همین پژوهشگر، گذار نیروی کار ایرانی شاغل در صنعت نفت را گذار از جایگاه «عمله»  و «کولی»، به جایگاه «طبقه کارگر» تشبیه کرده است (اتابکی، ۱۳۹۲).

شاید تشریح آن تحولات و ذکر مصادیق برخی از آنها که اصولا برای نخستین بار در خوزستان و ایران محقق می‌شد بهتر بتواند این گزاره را باورپذیر کند؛ بالا رفتن چشمگیر نرخ سوادآموزی، ارتقای سطح بهداشت و درمان، گسترش زیرساخت‌هایی مانند جاده‌های بین شهری و روستایی، افزایش ضریب امنیت عمومی، رشد مظاهر زندگی شهری، تغییر گفتمان ارباب ـ رعیتی، بهره‌گیری از اوقات فراغت در باشگاه‌ها، سینماها، استخرها، آشنایی با هنر مدرن مانند سینما، تئاتر، رمان، شعر نو و نظایر آنها همه و همه باعث شکل‌گیری گونه‌ای هویت جدید موسوم به «مسجدسلیمانی» و «آبادانی» شد که هنوز پس از هفتاد ـ هشتاد سال با تحسین از آنها  نام برده می‌شود. بخش «یافته‌ها»ی پایان‌نامه کارشناسی ارشد تاریخ معتقدی (۱۳۹۳) نیز در این تحولات جز مثبت ندیده است:

فعالیت شرکت نفت انگلیس ـ ایران در جنوب ایران و استخدام عشایر و روستاییان به عنوان کارگر در مجموعه وسیع صنعت نفت سبب بهره‌مندی از امنیت نسبی، امکانات مالی ثابت و خدمات بهداشتی و در نتیجه مهاجرت از نقاط مختلف به منطقه خوزستان شده و روبه‌رویی با شهرنشینی به سبک غربی، تغییر الگوهای مصرف، آشنایی با خدمات بهداشتی مدرن، شورش‌ها و اعتراضات کارگری، آموزش حرفه‌ای آکادمیک و مهمتر از همه تولد فرهنگی اختلاطی برگرفته از فرهنگ ملیت‌های مختلف مهاجر که سختی‌ها و دشواری‌های خود را داشت از نتایج و پیامدهای آن بود (ص. ۳).

«اقلیم‌های نفتی» غلام‌رضا بهنیا روایتگر چگونگی گذار پر رمزوراز و در عین حال پردست‌انداز این مسیر است. بهنیا (زاده ۱۳۲۹ نفت سفید) شخصیتی است فرهنگ‌مدار، دبیر بازنشسته، فوق لیسانس مشاوره، مدرس مراکز آموزش عالی اهواز در رشته روانشناسی و مشاوره و البته با علاقه‌ای خاص به تحقیقات بوم‌شناختی و از جمله خوزستان‌پژوهی. بهنیا که خود در چنین محیط امیدآفرینی پرورش یافته فرزند خانواده‌ای ایلیاتی (طایفه کلاه‌کج) بوده که با قرار گرفتن در این فرآیند تجددزا از مزایای زیست در چنین فضایی بهره‌مند شده و اکنون از آن تحولات داستان‌ها روایت می‌کند. کتاب از یک مقدمه سه صفحه‌ای، و ۲ بخش مجموعه مقاله تشکیل شده است: جمعا شامل ۴۰ مطلب در ۳۴۸ صفحه. از این ۴۰ مطلب ۱۸ مورد به قلم شخص بهنیا است و بقیه از چندین محقق دیگر که عمدتا صاحب قلم و صاحب اثر در این زمینه هستند، مانند علی یعقوبی‌نژاد، قباد آذرآیین، هاشم حسینی، فرهاد کشوری، حسین گیتی، غلام‌رضا منجزی، یدالله طهماسب‌زاده، جواد طوسی و یکی ـ دو نفر دیگر. وجه مشترک این مولفان آن است که تقریبا همگی از زادگان و برآمدگان در اقالیم نفتی خوزستان هستند که با نگاه باشنده‌ای از آن دوران زرین سپری شده، روایات عمدتا نوستالژیک خود از آن زمینه و زمانه را بازگو می‌کنند. گستره زمانی ـ مکانی مورد توجه این پژوهشگران نیز از دوران پیشاکشف نفت تا دهه اخیر را دربرمی‌گیرد.

۲.  نیمه نخست کتاب: روایات شکل‌گیری زمینه و زمانه

بهنیا در بخش یک کتاب با بهره‌گیری از چند سفرنامه و منبع تاریخی دیگر به حفاری‌های ناکام نفتی منطقه دالکی (در دشتستان بوشهر) پیش از حضور در منطقه خوزستان می‌پردازد. بخش دوم کتاب نیز که باز هم به قلم بهنیا است روایتگر چگونگی استفاده از شکل ابتدایی سینما (با عنوان سنتی ایرانی «بازی شب») است  و نشان می دهد که گروه مهندسی حفاری رینولدز حتی قبل از کشف نفت در مسجدسلیمان چگونه در منطقه نفتی چیاسرخ قصرشیرین در سال ۱۹۰۳ فیلم نمایش می‌داده‌اند. با توجه به دوری چیاسرخ قصرشیرین از خلیج فارس و میزان کم تولید نفت ادامه عملیات مقرون به صرفه نبود و شرکت فعالیت‌هایش را در چیاسرخ متوقف و وسایل حفاری خود را به ناحیه شاردین در سه‌ونیم کیلومتری ماماتین (روستایی از روستاهای اطراف رامهرمز) منتقل می‌کند (سال ۱۹۰۴م). در ماماتین نیز مته حفاری رینولدز به نفت دلخواه نمی‌رسد. اینجا موطن نیاکانی خاندان بهنیا از طایفه کلاه‌کج بهمئی ماست و مولف با تهیه چند عکس جدید از آن منطقه و بقایای تاسیسات اولیه ۱۱۵ سال پیش رینولدز با حسرت از روزگار سپری شده باشندگان فعلی محل یاد می‌کند. «مسجدسلیمان از اوج تا فرود» عنوان بخش چهارم و باز هم به قلم مولف است که در این بخش پرحجم ۲۲ صفحه‌ای و با استفاده از ۳۳ منبع تاریخچه ۱۲۰ ساله تحولات پردامنه و عمیق زادگاه نفت یعنی مسجدسلیمان را باز گو می‌کند و نشان می‌دهد چگونه یک برهوت پرت‌افتاده به اعتبار کشف نفت تا اوج شهرت بین‌المللی و رونق زندگانی باشندگان دست می‌یابد اما بر اثر ندانم‌کاری و بی‌برنامگی مسوولان کشوری بعد از نیم قرن با کاهش استخراج نفت دوباره در سراشیبی زوال تدریجی می‌افتد. بهنیا با توجه به علاقه خود به سفرنامه‌شناسی بخش پنجم کتاب را به بازتاب نام و شرایط مسجدسلیمان در سفرنامه‌ها و خاطرات اختصاص داده است؛ بخشی با بازبینی و نقل قول از ۴۳ منبع مرتبط. مولف که سال‌ها در دوران رشد و رونق دیگر اقلیم نفتی خوزستان، یعنی آبادان، در دهه ۱۳۵۰ ساکن آن دیار بوده با تورق حدود ۴۰ سفرنامه و خاطرات (از ایرانیان و انیرانیان) روزگار آبادانی آبادان را در بخش ششم کتاب از زبان دیگران نیز به مخاطب و خواننده معرفی می‌کند. در بخش بعدی کتاب با عنوان «هفتکل و نفت سفید؛ دو منطقه پیشتاز نفتی» به دومین شهر نفت‌خیز خاورمیانه پرداخته شده است؛ آنجا که با ورود صنع  نوین نفت شاهد همزیستی کهنه و نو و شرق و غرب می‌شود به گونه‌ای که این امر حتی در نامگذاری محله‌های همجوار این بخش کوچک نیز نمود می‌یابد: بنه مرتضی، بنه ملاصفدر، گزین، طوف سفید، در کنار نمره ۴ (No. ۴)، میدان بالون (فرودگاه)، فلوتنک نمره  ۲ (Flow Tank No. ۲)، لمبر ۱۵ (NO. ۱۵)، سرتنکیا (Tank Farm) و کمپ گزین. چندین عکس تاریخی از این دوران باشکوه این دهکده کوچک نیز در پایان بخش قرار داده شده است. بخش هشتم کتاب که به قلم یکی از صاحب نظران صاحب اثر مسایل تاریخ نفت در خوزستان و ایران، روانشاد علی یعقوبی‌نژاد، نوشته شده گزارشی است کوتاه اما تاریخی از «آتش‌سوزی چاه شماره ۲۰ نفت‌سفید» در سال ۱۹۵۱م / ۱۳. این نخستین چاه نفتی بود که از شرکت نفت ایران ـ انگلیس در طول نزدیک به ۵۰ سال حفاری آتش می‌گرفت و وخامت اوضاع آنچنان می‌شود که به‌ناچار خبر را به دفتر شرکت در نیویورک اطلاع داده و آنها نیز با اعزام یک مهندس متخصص این گونه آتش‌نشانی‌ها به نام مستر کینلی به نفت‌سفید پس از ۴۳ روز تلاش و ازخودگذشتگی آتش چاه را مهار می‌کنند.

نهمین بخش کتاب «هفتکل و نفت‌سفید در سفرنامه‌ها، خاطرات و...» باز هم به قلم بهنیا است و بازگو و بازنوشت نکاتی برجسته از این اقلیم نفتی در سفرنامه‌ها و خاطرات چند ایرانی عمدتا غیرخوزستانی از جمله کازاما (دیپلمات ژاپنی)، حسن قدسی اعظام الوزاره، کاظم ودیعی، مهدی ناصح و دیگران. اوضاع و احوال دیگر اقلیم نفتی با نام گچساران (که تا پیش از استقرار تاسیسات شرکت نفت، گچ قره‌گلی/ گچ کوراوغلی نامیده می‌شد) در بخش دهم کتاب تشریح شده است به قلم علمدار متولی از مدیران فعلی روابط عمومی مناطق نفت‌خیز. متولی با اشاره به گروه‌های حفاری زیرنظر مهندس جان رینولدز و بعدها ای. اچ. گریفینز نشان می‌دهد که چگونه این ۲ با سخت‌کوشی در سال‌های آغازین ۱۳۰۰ خورشیدی توانستند منطقه عشایری محروم گچ کوراوغلی را با حفر ده‌ها چاه نفت به عنوان سومین منطقه نفت‌خیز جنوب ارتقای جایگاه دهند. با این کارآفرینی‌های شرکت نفت بود که زمین‌های خشک و بی‌حاصل منطقه استحفاظی طوایف قشقایی به شرکت ـ شهری پررونق به نام جدید گچساران تبدیل شد و «تصویری از یک شهر کاملا اروپایی به گچساران جدید بخشیده شد». به نوشته همین منبع منطقه گچساران در سال‌های اخیر نیز در بخش مسوولیت‌های اجتماعی، فعالیت‌های عمرانی و عام‌المنفعه مناسبی داشته است که ساخت بیمارستان شهدای صنعت نفت، احداث صدها کیلومتر جاده استاندارد بخشی از خدمات مردم‌مدارانه این شرکت نفتی است. دیگر اقلیم بی‌نام و نشانی که به دلیل اقامت عشایر طایفه قشقایی آغاجری با کشف، حفاری و استخراج نفت از سوی شرکت نفت، نام رسمی «منطقه آغاجاری» روی آن نهاده شد منطقه‌ای عمومی است که ۵۶ کیلومتر طول و شش کیلومتر عرض دارد. حفاری‌هایی که از سال ۱۳۰۵ شروع شد، در سال ۱۳۱۵ باعث پیدایش محله شرکتی دیگری با نام میدان جعفر شد، و با گسترش عملیات بهره‌برداری امیدیه نیز به ان اضافه شد و میانکوه نیز همچنین. این منطقه گرمسیری که گرمای محل در تابستان به بالای ۶۰ درجه سانتیگراد می‌رسد تا قبل از نفت جایی برای شکوفایی و بالندگی باشندگان محروم مطلق منطقه باقی نگذاشته بود. اما با وزیدن باد خوش‌فرجام تجدد و صنعت هزاران هزار بومی قشقایی، عرب، لر، بندری و نیز مهاجرینی از سرتاسر ایران مانند اصفهان، شیراز، یزد و غیره در کنار ارامنه و انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها، کانادایی‌ها و هندی‌ها در آنجا کار کردند و منطقه به صحنه همزیستی اقوام و ملل و رشد و شکوفایی استعدادها و پیشرفت علمی، هنری، و فنی تبدیل شد. اگر کنجکاو جنبه‌های منفی و مبارزات کارگری ضداستعماری هستید نیز بهتر است بدانید منطقه عمومی آغاجاری با پیدایش چندین سندیکای کارگری در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ گه‌گاه صحنه بزرگترین اعتصابات کارگری و درگیری‌های نیروهای کارگری با مسوولان ایرانی و غربی شرکت بود. این بخش به قلم دکتر حسن خادمی رامهرمزی است که با توجه به زمینه تحصیلی خود یعنی تاریخ، زوایای تاریخی مسایل را به خوبی و البته به اختصار باز کرده است.

۳. نیمه دوم کتاب: روایات برآمدگان در اقلیم‌های نفتی

نیمه دوم کتاب شامل ۲۹ نوشته در قالب یادداشت، خرده تحلیل، قصه و قطعه ادبی و ۲ مورد ترجمه است. حجم تمام این مطالب به طور میانگین حدود سه صفحه بوده و از ۲۹ مورد مطالب آن ۱۰ مورد به قلم شخص مولف آقای بهنیا است. نکته محوری همه مطالب این بخش کتاب آن است که نویسندگان این بخش تماما فرزندان خانواده‌های ایلی عشایری برآمده در این اقالیم نفتی یا شرکت ـ شهرهای گوشه و کنار خوزستان هستند که به یمن زیست درآن محیط‌های تعالی بخش، همگی اکنون به نوعی در زمینه‌های ادبی، هنری و فرهنگی به چهره‌هایی شناخته شده تبدیل گشته‌اند. قباد آذرآیین در قالب یک داستان کوتاه با عنوان «دیدار با یک غول نفتی» از سوابق کاری پدرش در «کمپانی» حکایت می کندکه بلک لیست ( (Black list) اخراج شده بود ولی به عادت همیشگی هر روز راهی ایستگاه اتوبوس کارگرها می‌شد و مایه خنده همکاران سابقش. داریوش احمدی در مطلب بعدی با عنوان «میراث زمان ما» که در مسجدسلیمان می‌گذرد قصه نگهبان جوانی در شرکت نفت را بازآفرینی می‌کند که در زمان کودکی‌اش در حالی که داشته برای پدرش ناهار را سر دکل حفاری به او می‌رسانده انفجاری عظیم رخ می‌دهد «و آن روز پدر دود شد و به آسمان رفت و حتی استخوان‌هایش هم پیدا نشد». نوشته مختصر بعدی از فرهاد اسکندری است که فقط در حد یک صفحه اشاره‌ای به تعداد سینماهای اهواز پیش از انقلاب اسلامی کرده و یکی ـ دو خاطره اشاره‌وار شخصی. عنوان مطلب بعد که از غلامرضا بهنیا است گویای محتوای آن است: دلنوشته‌ای برای رمان «سرود مردگان» از فرهاد کشوری. بهنیا در نوشته بعدی خود نیز با عنوان «جیکاک به روایت فرهاد کشوری» به چگونگی شخصیت‌پردازی کشوری در رمان «صدای سروش» (چاپ ۱۳۹۴) از جاسوس نیمه‌واقعی ـ نیمه‌افسانه‌ای انگلیسی مستر جیکاک در میان قبایل بختیاری در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ پرداخته است. مقاله مختصر بعدی بهنیا ادای دینی است به دوست مرحومش فتح‌الله بی‌نیاز، نویسنده و مترجم ادبیات داستانی اهل مسجدسلیمان، با عنوان «یادی از فتح‌الله بی‌نیاز». در مطلب بعدی با عنوان «ما پیر شده‌ایم» بهنیا با لحنی حسرتبار به گذر سریع عمر از کودکی در خانواده‌های پرجمعیت ایلیاتی ـ روستایی تا پیری و تنهایی در هیات مادربزرگ و پدر بزرگ می‌پردازد. «حیرت‌نامه داراب افسر بختیاری» موضوع نوشته بعدی بهنیا است در نوعی معرفی همدلانه کتابی از یکی از ادبای معروف بختیاری که در وصف تحولات نفت ـ انگیخته اقالیم نفتی اشعار نغزی سروده است، به ویژه شعر معروف وی با عنوان «رستاخیز مسجدسلیمان». نویسنده که از خاستگاهی عشایری برآمده و با شرکتی شدن پدرش از مزایای زندگی مدرن مانند آشنایی با پدیده‌هایی همچون سینما و فوتبال آشنا و عجین می‌شود در ۲ بخش پیاپی به بازگویی خاطرات سینمایی نوستالژیک خود به عنوان یک بچه شرکتی سینمارو و نیز نوجوان و جوان عشق فوتبال در مسجدسلیمان دهه‌های ۳۰ تا پایان ۱۳۵۰ می‌پردازد با این پرسش دردآور که «آیا می‌توان آرزومند بود که دوباره فوتبال به کمک مسجدسلیمان بیاید؟» دیگر روایت نوستالژیک بهنیا از گذشته یکی دیگر از اقالیم نفتی خاطره‌ای است سینمایی از آبادان دهه ۱۳۵۰ و دیدار بهنیا معلم جوان با چند همکار از گروه فیلمبرداری زیر نظر ناصر تقوایی در جزیره مینو و دیدار و چند عکس با تقوایی، بهروز وثوقی، جمشید مشایخی و کهنمویی.

مطلب بعدی نیمه دوم کتاب نیز که برگرفته از یک ترجمه است از بهنیا است در اشاره به اشغال هفتکل در جنگ جهانی دوم به روایت یک افسر آمریکایی به نام ریچارد ا. استوارت. در برنامه‌ریزی اشغال آبادان و اهواز، مسوولان انگلیسی به دلیل وجود تعداد قابل‌توجهی از کارکنان انگلیسی و خانواده‌هایشان در مسجدسلیمان و ترس از گروگان‌گیری این افراد، تصمیم به فرستادن نیرو به هفتکل گرفتند تا در صورت ضرورت آمادگی ورود به مسجدسلیمان را داشته باشند. «تصویرهای ترک‌خورده» که عنوان مطلب بخش بعدی از بهنیا است روایتگر چند خاطره پراکنده خانوادگی، از پدر، پدر بزرگ، مادربزرگ و زن پدر همراه با چند عکس و مدرک از سوابق شرکتی پدری که کارگر شرکت بود. مقاله بعدی را هاشم حسینی نوشته که وی نیز از هفتکلی‌های برآمده در دوران زرین عمران و آبادی هفتکل است؛ نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار نام‌آشنای خوزستانی با خاطراتی از زبان خود و خاطراتی به نقل از دیگران. یدالله طهماسب‌زاده نیز در نوشته خود از جامعه بسیار کوچک اما چندقومی، چندملیتی، چندزبانی و چندفرهنگی هفتکل دهه‌های ۲۰ تا اواخر  ۱۳۴۰ سخن می‌گوید و ۲ سینمای کارمندی و کارگری آن، در مطلبی با عنوان «تماشای فیلم از پشت حصار، با چاشنی نیش عقرب». بخشی دیگر از خاطرات سینمایی طهماسب‌زاده در مطلب نوشته شده بعدی وی با عنوان «اتللو را نشانه بگیرید» آمده است. بخش بعدی کتاب «اقلیم‌های نفتی» گزارشی است به قلم سینمانگار نام‌آشنای کشور، جواد طوسی، از فیلم کوتاه مستندی با عنوان «پاییز قبیله نفت‌سفید» درباره فرازوفرود نفت‌سفید از محمود رحمانی با همکاری چند دست‌اندرکار خوزستانی دیگر.

هفتکل

بخش بعدی با عنوان «گزارش یک زندگی» گزارش مستند زندگی یک کارگر/کارمند ایرانی شاغل در صنایع نفت ایران و انگلیس به نام امامقلی عنصری است که در اینجا از زبان قباد عنصری بازگو شده است؛ کارگر/کارمندی که دست روزگار او را از عشایر لالی به مسجدسلیمان و شرکت نفت می‌کشاند و بعدها با درگیر شدن در مبارزات کارگری ضدانگلیس‌ها به منطقه آغاجاری تبعید می‌شود. مجید عوض‌زاده در گزارشی توصیفی و جاندار با عنوان «فوران نفت در حوالی چهار صبح» به بازآفرینی صحنه تاریخی کشف نفت در پرداخته است به نقل از عبدالله مهوش فرزند الله‌داد مهوش که در آن صبحگاه تاریخی پنج خرداد ۱۲۸۵/۱۹۰۳ شاهد فوران نفت از چاه نمره یک مسجدسلیمان در کنار سرگرد ویلسون، دکتر یانگ، سی مارک، الکینگتون و چند حفارغربی دیگر بوده است. رضا قویدل نیز دربخش بعدی با عنوان «از ایرلند جنوبی تا هفتکل» به سراغ یک زوج بریتانیایی رفته که چون روزگاری در هفتکل کار می‌کرده‌اند بعدها خانه ویلایی خود در ایرلند جنوبی را به همان سبک معماری ساخته و در آن زندگی می‌کنند؛ گزارشی که با یکی ـ دو عکس از این خانه نیز همراه است. فرهاد کشوری داستان‌نویس نیز در بخشی دیگر با عنوان «میراث پدری» باز هم برش دیگری از زندگی خود در مسجدسلیمان را به روایت کشیده است. این داستان بازتاباننده تضاد فرهنک سنت و مدرنیته میان پدری است کارگر شرکت و هنوز ایلیاتی و فرزندانی نوجوان و عشق سینما و گاری کوپر و فیلم‌های کابویی و رمانتیک و پدری که حضور در سینما و باشگاه را حرام می‌داند. داستان بعدی بخش بعدی نیز که باز هم به قلم فرهاد کشوری است «صندلی‌های ردیف اول سینما» نام دارد با این جمله که «در آن روزها چه گنجینه بزرگی از فیلم‌های بزرگترین کارگردان‌های جهان با دوبله‌های خوب بر پرده نقره‌ای سینمای کارگری البرز میانکوه به نمایش درمی‌آمد.» بخش «رهاندن از میان آتش»، به قلم فرهاد کشوری، نوعی ادای دین به یاد و خاطره آثار داستانی قصه‌پرداز خوزستانی اقالیم نفتی روانشاد فتح‌الله بی‌نیاز است که طی آن کشوری کوشیده تا سه رمان از آثار بی‌نیاز را به صورت خلاصه بازگویی کرده و اهمیت اجزا، عناصر و مضامین پرورانده در آن‌ها را تشریح کند. «پرتاب خاطرات به سینمای کارگری هفتکل بر بال نازک تصویر در زادگاه» نوشته بعدی این جنگ است به روایت دکتر اردشیر صالح‌پور؛ روایتی پرشوروپر سوزوگداز از ایام کهن از محیطی کوچک و کم‌جمعیت اما پررونق که «هر هفته سه فیلم به زبان اصلی انگلیسی و دوتا دوبله به فارسی در آن‌ها نمایش داده می‌شد». این شهر کوچولو در عین حال برای خود فرودگاه نیز داشت که به آن «میدون طیاره» می‌گفتند. حسین گیتی بخش بعدی کتاب را نیز به رشته تحریر درآورده است؛ در مطلبی با عنوان «پیکاپ و رانندگان جهنم؛ سفری از ایذه به هفتگل با رویای سینما». به گفته گیتی «فیلم و سینما را دوست داشتم اما در ایذه آن روزگار سینما وجود خارجی نداشت. باید یا به هفتکل می‌رفتیم یا به اهواز. جالب است که بدانیم در آن روزگار ایذه دبیرستان هم نداشت، پس باید برای ادامه تحصیل نیز باید یا به هفتکل رفت یا به اهواز. طوری این راوی به فضای رویایی سینمای هفتکل علاقه‌مند شده بوده که به دروغ کودکان همسن و سال خود را فریب می‌داده و به آنها می‌گفته که «فیلمشو توی هفتکل دیدم!»

۲ بخش بعدی کتاب هر ۲ به قلم غلامرضا منجزی است؛ اولی با عنوان «منظومه نفت؛ فروپاشی یا شکوفایی؟» که نقدی است جامعه‌شناختی بر یکی از آثار داستانی فتح‌الله بی‌نیاز با عنوان «مکانی به وسعت هیچ» و دومی روایتی است داستانی با عنوان «طعم گس نفت». در هر ۲ مطلب، خواننده با جلوه‌های گوناگونی از درگیری عناصر انسانی نسل‌های گوناگون اقالیم نفتی و محله‌های متفاوت آنها روبه‌رو می‌شود که بین رها کردن عادات کهن ایلیاتی ـ عشایری و درونی کردن سرمشق‌ها و الگوهای رفتاری نوین در کشاکش هستند. باشندگان محله‌هایی مانند نمره ۱، نمره ۷، نمره ۸ از شوشتری، دزفولی، بهبهانی، اصفهانی و غیره و غیره (چه مرد باشند و چه زن و دختر) در روند تغییر از فرهنگ سنتی فئودالی به فرهنگ مصرف‌محور شهری هستند. «روایت داستانی نفتالو» از بهروز ناصری داستانی است یک‌سره متفاوت با تمام دیگر مطالب این جنگ. در این قصه کوتاه بر خلاف تمامی دیگر نوشته‌های تحلیلی  ـ تاریخی یا داستانی این جنگ، محور همه چیز زن‌ها هستند، زنانی از محلات فقیرنشین مسجدسلیمان قدیم، مثل محله حسین قصاب. زن گرگعلی، زن صفدر، زن مرادخان، ماه نسا، عمه سکینه و قدم‌خیر از این زنان هستند. این زن‌های فرودست و فقیر با توجه به عدم تمکن مالی در خرید نفت سیاه مصرفی ناچارند هر روز به محلی گود و کثیف وارد شده و از باقیمانده نفت سیاه تخلیه شده در یک گودال با هزار دردسر و درگیری با دیگر زنان یک قوطی پر کرده و به خانه بروند. «زن‌های مهاجم دست به تنه و پشت و پهلوی همدیگر می‌گرفتند تا غوطه نخورند. یا موی همدیگر را می‌کشیدند یا آن را که زرنگ‌تر بود می‌غلتاندند که گاه هم نفت به خوردش می‌رفت تا بلکه دقایقی از پا بیافتد و از او پیشی بگیرند. پس از بیرون آمدن از حوضچه‌ها نایی اگر داشتند لیچار بار هم می‌کردند...»  و عجیب اینکه همین زنان در موقع نیاز شدیدا به یاری یکدیگر می‌شتابند و در کمک به یکدیگر و فرزندان هم و شوخی‌های عجیب و غریب چیزی کم نمی‌گذارند. آخرین بخش این کتاب نیز از نادر نوربخش هست با عنوان «هفتگل و خاطراتی از گذشته‌های دور». نوربخش در این مطلب پنج صفحه‌ای قصد خود را کمک به «هفتکل‌شناسی» عنوان کرده است و برای انجام این کار به سراغ سالخوردگان محل رفته و درباره جزییات شکل‌گیری هفتکل در آغاز این سده شمسی، از آن‌ها سوالاتی کرده و پاسخ‌های آنان را در اینجا ثبت و ضبط کرده است. روایات راویان این بخش مختصر نیز کاملا گویای آن است که با آمدن صنعت نفت به منطقه هفتکل، محل زیرورو شده و عصر زرینی در زیست مردم بومی و مهاجرا ایرانی و انیرانی محل رخ می‌دهد؛ همچنانکه با رفتن شرکت از هفتکل در ۴۰ سال بعد، باز هم متاسفانه محیط به فضای پیشانفت برمی‌گردد؛ تغییر شرایطی که برای باشندگان عصر زرین این اقلیم نفتی جز آه و افسوس باقی نمی‌گذارد.

۴. نتیجه‌گیری

«اقلیم‌های نفتی» با توجه به تنوع مطالب آن، از مطالب تاریخی گرفته تا ادبیات داستانی، اهلیت نویسندگان هر نوشته، عدم انحراف از اهداف تحقیق، زبان و بیان شفاف و روشن نوشته‌ها و نیز تفکیک مناسب ۲ بخش اصلی اثر می‌تواند به عنوان کاری خواندنی، به‌یادماندنی، آموزنده و مفید تلقی شود. از سوی دیگر، به‌رغم پاره‌ای نارسایی‌ها مانند عکس‌های تیره و غیرشفاف که در سرتاسر کتاب به زیبایی و ظرافت کار آسیب زده‌اند و همچنین وجود پاره‌ای اشتباهات اجتناب‌ناپذیر تایپی و چاپی چیزی از ارزش اثر کم نمی‌کنند.

منابع:

احسانی، کاوه (۱۳۷۸). تجدد و مهندسی اجتماعی در شرکت شهرهای خوزستان: نگاهی به تجربه آبادان و مسجدسلیمان، مجله گفتگو، ش ۲۵، صص ۹-۴۵.

الیاسی، مهدی (۱۳۹۶). نگاهی به تجربه قراردادهای نفتی در دوران قاجار/ آیا قرارداد دارسی خائنانه بود؟ سایت خبرگزاری ایلنا. ۲۶/۴/۱۳۹۶.

اتابکی، تورج، (۱۳۹۲ الف). از عمله تا کارگر؛ زایش طبقه کارگر در صنعت نفت ایران، ترجمه آرش اسدی، سایت تاریخ ایران، دریافت مطلب ۳/۹/۱۳۹۹.

اتابکی، تورج (۱۳۹۲ ب). جعبه سیاه دستگاه نفت، در میزگرد تورج اتابکی، کاوه احسانی، بیژن خواجه‌پور و اعظم خاتم، سایت تاریخ ایران، ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، دریافت مطلب ۳/۹/۱۳۹۹.

اطهاری، کمال ( ۱۳۷۰). مسجدسلیمان، شرکت ـ شهری مدنیت یافته. مجله گفتگو، شش ۴۷-۴۸.

عباس شهنی، دانش (۱۳۸۲). تاریخ مسجدسلیمان. تهران: نشر هیرمند.

کرینسون، مارک (۱۳۸۵). آبادان: شهرسازی و معماری تحت مدیریت شرکت نفت ایران و انگلیس. ترجمه فرزین فردانش، گلستان هنر، ش ۶.

غنی‌نژاد، موسی (۱۳۸۷). ملی شدن نفت، آغاز دردسر بزرگ ما بود. هفته‌نامه خبری ـ تحلیلی شهروند امروز، س ۳، ش ۴۸، صص ۷۹-۸۰.

زنگنه، بیژن (۱۳۸۷). ملی کردن، همان دولتی کردن بود. هفته‌نامه خبری ـ تحلیلی شهروند امروز، س ۳، ش ۴۸، صص ۸۰-۸۲.

لاواین دورینگ، پولین  ۱۳۸۲). شهرک‌های شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان، مطالعه‌ای درباره تاریخ شهرک‌نشینی، ترجمه بشیر یاقمورلی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، س ۴ ،ش ۱۵.

معتقدی، ربابه (۱۳۹۳). تاثیر صنعت نفت بر تحول حیات اجتماعی فرودستان در مناطق نفت‌خیز جنوب. پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ در دانشگاه الزهرا (راهنما: دکتر محمدامیر شیخ‌نوری و دکتر تورج اتابکی).

موحد، محمدعلی (۱۳۸۷). از ملی شدن نفت، ایدیولوژی نسازید. هفته‌نامه خبری ـ تحلیلی شهروند امروز، س ۳، ش ۴۸، صص  ۷۲-۷۴.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها کتاب نفت استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی سیاسی استانی شهرستانها استانی ورزشی استانی فرهنگی و هنری نماز جمعه استانی علمی و آموزشی استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی سیاسی استانی ورزشی فتح الله بی نیاز اقلیم های نفتی بخش بعدی کتاب بعدی با عنوان باز هم به قلم فرهاد کشوری اقلیم نفتی نفت ایران شرکت نفت مطلب بعد صنعت نفت نفت سفید دوم کتاب یکی ـ دو کشف نفت نفت خیز آن روز دهه ها شرکت ـ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۸۶۳۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اتفاق غیرمنتظره برای کاپیتان کهنه‌کار!

ناچو فرناندس، کاپیتان باشگاه رئال مادرید در مورد مقصد بعدی‌اش تصمیم گرفت. این مدافع کهنه‌کار پیشنهاد تمدید قرارداد را نپذیرفته و در تابستان امسال به پیوند ۲۳ ساله خود با این باشگاه پایان خواهد داد. به نظر می‌رسید ناچو طبق سیاست رئال مادرید در مورد بازیکنان بالای ۳۰ سال تمدید یک ساله قراردادش را امضا کند اما از انجام این کار خودداری کرد.

فصل گذشته به او وعده نقشی پررنگ در ترکیب اصلی داده شده بود اما وضعیت در چند ماه اخیر تغییر کرده، و رابطه او با کارلو آنچلوتی نیز تعریفی ندارد. گفته می‌شود که این مدافع میانی باتجربه از مدت زمان بازی و تصمیم برای تعویضش در تساوی ۲-۲ لیگ قهرمانان اروپا مقابل بایرن‌مونیخ عصبانی است.

طبق آخرین اخبار منتشر شده در مارکا، ناچو علاقه‌ای به انتقال به لیگ حرفه‌ای عربستان سعودی ندارد و همچنان بر انتقال به MLS در آمریکای شمالی متمرکز است.

  منبع:خبرورزشی 

 

دیگر خبرها

  • داور خوزستانی موفق به کسب درجه داوری آسیا شد
  • امام جعفر صادق (ع)؛ شخصیت مهم در جهان اسلام و مکتب شیعه
  • اتفاق غیرمنتظره برای کاپیتان کهنه‌کار!
  • اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات
  • کتاب عکس «نزدیک تر» حاصل سفر به ۵ قاره جهان است
  • گزیده‌های نفتی هفته
  • حضور ورزشکار خوزستانی در اردوی تیم ملی واترپلو
  • انتشارات صهبا از کتاب جدید با نام «حدیث مکارم الاخلاق» رونمایی کرد
  • ارتقای شاخص‌های ایمنیِ صادرات در شرکت پایانه‌های نفتی ایران
  • دلیل بارش‌های ناگهانی و سیل آسا در ایران چیست؟